گل آفتاب گردان
زنگ ِزرد ِزرد ِ زرد ِونگوگی،نشان عشقی که رو به وصال ندارد
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کزهرزبان که میشنوی نامکرراست
(حضرت حافظ)
یکی ازشگفتکاریهای آدمی افسانه سازیست،ازآنجاکه این امرشگرف اصیل ترین آرزوها،شوق ها ودردورنج،امید،حسرت،دروغ،جاودانگی،نفرت،عشق ومرگ،یعنی پابرجاترین مضامین مشترک بشرراهدف قرارداده ازمرزهاودیواروفاصله ی بین آدمهاگذشته،ازدام اسارت زبان ومذهب،نژادوملیت هارهاشده ودرخزانه ی معارف مشترک بشری چون نگین درخشانی برتارک تاجی میدرخشد.به همین جهات است که افسانه هاپیوسته منبع الهام شعراونویسندگان وهنرمندان دیگرقرارگرفته.ناگفته پیداست،آنجاکه افسانه به رمزورازهای عاشقانه میپردازدازجذابیت بیشتری برخورداراست.درافسانه هاست که چون خون عاشق شهیدی به زمین میریزدتابدینوسیله جوازعبورازدروازه های مرگ ِ ناگزیررادریابد.درتن ِتُرد ِگیاهی جاخوش میکندتادرهرخزان بمیردودرآستانه ی هربهاری عمردوباره یابدوبه شکل هنرمندانه ای آرزوی ناممکن جاودانگی رادرعالم خیال ورویا ممکن کرده برای همیشه زنده نگاهدارد.
درافسانه های یونان "لوکوته"پنهان ازپدرکه برای او نامزدمناسبی درنظرگرفته دل درگروعشق "خورشید"میگذارد ودیری نمی پایدکه بین اووخورشیدعشق سوزان وجانشکاری شعله می کشد.ولی خورشیدروزی گذرش به تالابی می افتدکه"کلی تیا"دخترزیباروی چوپانی درآن تن می شوید."کلی تیا"موردعلاقه خورشیدقرارمیگیردولی خورشیدبه خاطرعشق به "لوکوته"اوراترک می کند."کلی تیا"که به سختی به خورشیددل بسته حسادت چنان دروجودش رخنه می کندکه به "لوکوته"میگویدکه عشق پنهانی اوبه خورشیدرانزدپدرش فاش خواهدکرد."لوکوته به ترفندی"کلی تیا"رادرگودالی چنان به بندمیکشدتاجان میدهد."لوکوته"به مناسبت جنایتی که مرتکب شده تبیه میشودودیگرخورشیدبه دیدن اونمی آید.خورشیدروی درنقاب ابرهای تیره کشیده ودیده نمیشود.ازطرفی"لوکوته"بی تابی میکندبه همین جهت خنجرزهرآلودی تدارک می بیندوبرصخره ای مینشیند وباخودمیگوید تایک هفته براین صخره میمانم اگردرین مدت خورشیدبه دیدنم نیایدکارایک سره میکنم."لوکوته" تاآخرین لحظات برصخره می ماندوچون ازآمدن خورشیدناامیدمیشوددست به خنجربرده سینه ی خودرامیشکافدودرست هنگامیکه خون"لوکوته"به زمین میریزد،ازکنارابرهای تیره خورشیدبیرون می آید.کارازکارگذشته است و"لوکوته"درخون خویش میغلطتد"ازخون"لوکوته"که به خاک میریزدگلی میرویدکه به آن گل آفتاب گردان میگویند.این گل پیوسته روی خودرابه جانب خورشیدمیگرداندومثل اینست که دائم درآرزوی دیدارعاشق قدیم خویش است
روی برگهای دیگرخیزران کلیک کنیدومطالب آنهاراقضاوت کنید
_درلینک کدو(بندی اربندهای اشعارات مینا)راببینید
http://abzarekaremina.blogsky.com
_درلینک خورشید(عکسی)راببینید
_درلینک ماهتاب(عکسی)راببینید
_درلینک فیروزه (چه بایدکرد؟)رابخوانید
_درلینک مینیمالنویسی(فرانس فرانس فرانس)رابخوانید
http://mi-ni-mal-nevisy.blogsky.com
_درلینک پشوتن(اشعاری ازجمال ثریاوآناسوییر)رابخوانید
درلینک گل ارغوان(بخش آخرآفتابه)رابخوانید
http://golarghavan.blogsky.com
_درلینک ازاوراق زرنگارکتابها(پدران وپسران)بخوانید
http://az-oraghe-zarnegare-ketabha.blogsky.com
درلینک قطره محال اندیش(ابیاتی ازشعرا)رابخوانید
http://ghtremahalandish.blogsky.com
_درلینک رازکرشمه های رازقلم جولیلی عزیز(...)رابخوانید
http://razekereshmehayeraghseghalam.blogsky.com
_درلینک صورتگران(بامن به دیدارتابلوهای نفیس ونگوگ)بیائید
http://sooratgaran.blogsky.com
_درلینک دقیقه نود(با اخبارلحظه به لحظهی وطن)آشناشوید
_سری هم به حیاط خلوت بزنید
_درلینک اهورا(نقاشی های سهراب سپهری)راببینید
_درلینک ازین روزهای خاکستری(عکسی ازروزهای خاکستری)راببینید
http://azinroozhaykhakestary.blogsky.com/
_درلینک زیرغزلی ازحافظ باصدای گرم علی موسوی گرمارودی بشنوید
http://hafez.mastaneh.ir/ghazal/ghazal-9
_درلینک زیرترانه ی(ای دل اگرعاشقی) رابشنوید
http://www.4shared.com/audio/Pa-QV8Fl/01_Ey_Del_Agar_Asheghi___Ali_R.html?err=no-sess