روانکاوی مکانیزم عبورازخطوط قرمز

               

 

 روانکاوی ِمکانیزم ِعبورازخطوط ِقرمز

متن زیررابرای ایجادتفاهم بیشترازوبلاگ قبلی خودنیلوفرآبی انتخاب وتقدیم به همه‌ی دوستانی میکنم که وبلاگ ووبلگنویسی راوسیله‌ی سالمی برای ایجادارتباط وارتقاارزشهای سنتی دردوران ِمدرنی میدانندکه احترام به حقوق بشرراسرلوحه‌ی خواسته های خودفرارداده است ومیکوشدبااحترام به همه‌ی انسانهافراسوی دین ومذهب ونژادو ملیت دنیائی رانویددهدکه ازجهل وجنگ وفقروبیماری وتبعیض رنج کمتری راتحمل کندشمشیرفروگذاردوتدبیر پیشه کند.

اگرقراربودکه پیوسته دختران وپسران به راه پدران ومادران بروندبدون تردیدماهنوزمیمون واردرغارهامیزیستیم

ازدیربازگریزازتنهائی وناتوانی،میل ونیل به زندگی جمعی رادرآدمیان برانگیخته،ولی برپائی جوامع مخاطرات و معضلات ویژه‌ی خویش راآفریده تابدانجاکه شواهدتاریخی نشان می دهدهیچ حیوان درنده ای درتاریخ کهن زمین به انداره‌ی آدمی به انهدام همنوع خویش نپرداخته ازاین رولزوم رعایت وحفظ حقوق فردی وجمعی وایجادثبات جوامع موجب زایش،رسوم،سنتها،کیش ها،آئین ها،ادیان،مذاهب،قوانین،قراردادهاومیثاق نامه هائی شدکه هریک بارسم خطوطی کوشیدندومی کوشندباتشویق به انجام اموری ونهی ازاموراتی دیگرحیطه وقلمروهستی فردوجمع رامشخص کنند.ناگفته پیداست که اگرازتاجران بازاربی انتهای مرگ آفرینی وکلوخ اندازان دکاکین شکنجه وقتل عام بگذریم که هرکس دراین رشته هابه قدروسع واستعدادشیطانی خویش گام زده وتجارت کرده ودرپی مقاصد سودجویانه‌ی خویش خون ریخته ولی یک بررسی اجمالی درکنه ونهفت معارف بشری نشان می دهدبزرگانی که برای قابل تحمل کردن زندگی اندوهباربشر،قوانینی وضع کردندکه اگرچه همان قوانین دربسیاری ازمواردتوسط عمال جوروجبرفسادوتباهی به کژراهه برده شدندولی چه بسا عدم وجودهمان قوانین هم آدمی رادرسطح زمین به یکی ازجانوران منقرض شده تبدیل کرده بود.ولی این اظهارات نیمی ازپیکره‌ی واقعیت هزارلایه رانشان می دهد هم ازاین روست که بایدباسرانگشت تدبیرودرجه‌ی بالائی ازچشم بازی وروشن بینی بدون دل دونیمی وفروافتادن دردام گال دهندگان ومبتکران قصه های نه نه قمروبی بی گوزک وشاگردتنبلان کلاس انشابه نیمه‌ی پنهانی ازآن پرداخت که پشت پرده‌ی ابرتیره وتارنادانی وبی خبری پنهان است واین نوشتاردرپی آن است که درحدبضاعت نا چیزخویش بابهره گیری ازروانکاوی نه تنهابه آشکارسازی آن بپردازدبلکه درصددجوابگوئی به این سوال اساسی باشدکه آیامی توان باوضع قواعدوقوانین همیشه همانی کماکان به مصائبی که سرشت شگرف ونُه تووناشناخته و بغرنج بشرسبب آن هامی شودپایان داد؟یاخوی تحول پذیربشرتغییردرقوانین راطلب می کند؟

به باورفرویددرنهان عمیق هستی شگرف انسان نیروی ناشناخته،فوق طبیعی ِفاقد ِشخصیت وجسمیت ِافسونکار ِ دهشتناک ومخوف"می نا"نهفته است که بادونیروی حقیقی دیگریعنی نیروی ذهنی ونیروی وسوسه درهمبری ِ مسالمت آمیزی به سرمی برند.نیروی ذهنی آرزوهای پنهان آدمی رادربرمی گیردووسوسه هااماقدرتمند،سرکش و بی محاباوتجاوزکاراست،هموست که آدمی را وامیداردتامرزهای ممنوع رادرنورددوعلیرغم همه‌ی خطرات وگاه پرداخت بهائی سنگین(خوردن گندم یا سیب دربهشت)ازخطوط قرمزعبورکندتاآنچه رامی جویدبیابدناگفته پیداست چنانچه چنین خاطره هائی درانسان بیدارشودکه چنین بیداریهائی اجتناب ناپذیرهم هستنداگرهمزمان باآن دیوبنیان کن وسوسه سرازخواب برگیردودست دردست خاطره‌ی بیدارشده بگذاردهرچه برسرراه خویش بیابدچون سیل خروشانی آن را درهم سکسته تا آنسوی مرزهای ممنوعه شاهدمقصودرادرآغوش گیرد.این فرایندچنان سرکش وویرانگراست که میتواندپسرک ابلهی راواداردتاتهیگاه پدربَردَرَدتنهابه این خاطرکه پدرسهم پسردیگرراازسهم او بیشترداده است.این اندک بی هیچ ملاحظه ای میرساندکه نه تنها عبورآدمی ازخط قرمزقدمتی به درازای اخراج آدم وحواازبهشت داردبلکه با پیچیده شدن زندگی به دنبال پیچیده ترشدن مغزآدمی به نظرمیرسد تکرارمکررچنین عبورهائی اجتناب ناپذیرشده است.پس می توان به روشنی پذیرفت که خواه ناخواه انسان درسرشت آدم وارگی خویش استعدادوابزارووسایل وزمینه‌ی غیرقابل انکارعبورازخطوط ممنوعه راداردازدگرسواماتاریخ بلندزندگی آدمی خطوط ممنوعه‌ی فراوانی رانشان میدهد که برای رهائی ازدایره‌ی تنگ ناکارآمدی آنهاانسانهاطومارشان را درنوردیده وچه بسادراین کارزارجان شیرین هم برسرآن نهاده اندبی تردیداگرباقواعدوقراردادهای بدون تغییربشر این توانائی راداشت که به زندگی ادامه دهداولاماشاهداضمحلال شیوه های متروکی نبودیم که نیاکانمان باآن متد هازندگی میکردندوثانیادرزندگی مدرن امروزی ضرورت تغییرمکررقوانین هرلحظه دردستورکار ِحقوق دانان قرارنمی گرقت تابدانجا که علیرغم کوشش جهت حفظ آنچه هائی که حفظشان به سلامت زندگی بشرکمک کرده است میزان تغییرقوانین بُزقورمه ای ِدست وپاگیروغیرعادلانه وناکارآمد ومزاحمی که تاریخ مصرفشان گذشته ملاک پیشرفت جوامع موجودقرارنمی گرفت .