نسخه قابل چاپ

کشتی

من میگفتم کشتی(به کسرکاف)وتو میگفتی کشتی(به فتح کاف)

میدیدم که توازگفتن کشتی به وجدمی آمدی وچه بوجدآمدنت قشنگ بود.مدلول توازدال کشتی چه بود؟تصورت ازتصویرخیالی کشتی چه بود؟لفظ کشتی برایت چه معنی داشت که تورا بوجدمی آورد؟من هیچ وقت نپرسیدم توهم نگفتی!ولی راستش رابخواهی من همیشه ازیادوخیال کشتی درآب غوطه میخورم،آبی که برای کشتی تصورمن آرام نبود،گرداب بود وخروشان بود.نسبت آب به کشتی را که درنظرمیگرفتم درآن دو تناقضی بودکه ازیک سوآرامم میکردوازطرف دیگرهراس به دلم میریخت.اینکه آب بیرون ازکشتی مرکب راهوار کشتی است وچون به درون کشتی قدم گذارد با خودمرگ همراه می آورد،مرگی که بیشتراز پیری مرا میترساند.آیاهمه‌ی دلبستگی هابرای کشتی وجودآدمی حکم آبرا ندارد.که چون ازآن دورباشدموجب آرامش وچون مرزفاصله بشکندباخود هلاکت بهمراه می آورد؟آیا چنین دلیلی آن دست مرموزدرخلق ِگوهرحیات را وادارنکرده برای تحقق بقا،وصال را ناممکن کند؟

ومگرنه اینکه به قول آن باباهمیشه فاصله ای هست؟

تا این فاصله هست آرامش است این فاصله که به صفررسید

ومرزها مغشوش شدآیابدبختی آغاز نمیشود؟

روی برگهای دیگرخیزران کلیک کنیدومطالب آنهاراقضاوت کند

_درلینک دقیقه ی نود(رویدادهای روزانه )رابخوانید

http://one4allall4one.blogsky.com//

_درلینک خورشید(عکسی)راببینید

http://kho-r-shid-blogsky.com

_درلینک ماهتاب(عکسی)راببینید

http://maahtab.blogsky.com//

_درلینک فیروزه (دولت ودوات)رابخوانید

http://firooze.blogsky.com