نسخه قابل چاپ

ته،آخر،انتها

Your image is loading...

ته،آخر،انتها

دریک هایکوی ژاپنی آمده:

هیچیک سخن نگفتند

نه میهمان نه میزبان

نه گلهای داوودی

رسوائی ازین بدترنیست که هنرمندی اثرهنری خودراطوری تنظیم کند

که آخرِکارهمه چیزبه خیروخوشی بگذرد

وامادرزبان فارسی فعل آخرجمله است واین

پایان بندی منشا بسیاری ازبدبختی های ناگفته ونانوشته راسبب میشود

مانده ایم که چراهمه اش سینه خیزازمسیرهای کژوکوژِپرازخم وچم ِسربالاونفس گیر؟چراهمه اش ازمسیرهای نشد،نخواهدشدومسیرهای ناتوان ازشدن،مسیرهای مه آلودنرسیدن؟شایدمیترسیم ازماندن.خوشیم به همین رفتن ِلنگان لنگان پای آبله ازراه درازکه گفته اند:

"پروازرابه خاطربسپار

پرنده مردنی است"

چقدربدم می آیدازته هرچیز،ازانتها،ازآخر،ازایستادن درلبه‌ی فسادوتباهی مثل میوه وتکه گوشتی که درهرم سوزان تابستان تن میدهدبه رذالت ِگندیدن.چقدربدم می آیدازته هرچیز،ازانتها،ازآخر.مثل حس حزن انگیزخورشیدکه غروب سرمیکندزیرچادرسیاه شب.مثل حس اندوهبارآخرین برگی که فرومی افتددرباغهای بی برگی تب خزان زده‌ی پائیزی.مثل ترس ازدیدن آخرین بیل ِخاکی که گوری رامیپوشاند.چقدربدم می آیدازته هرچیز،ازانتها،ازآخر.مثل آخرین نگاه یک اعدامی ازفرازدار.مثل آخرین سنگی که ازدستی پرتاب میشوددرمراسم سنگسارزنی.مثل آخرین قطره‌ی خونی که ازرگی بریده رنگ میزندآب گل آلودی رادرفاجعه ی یک مرگ خودخواسته.چقدربدم می آیدارته هرچیز،ازانتها،ازآخرمثل اتوبوس آخری که آخرین ایستگاه راترک میکندمثل رفتن ِبدون خداحافظی مثل حس غریبی که ازدیدن تابلوی شام ِآخربه انسان دست میدهد

روی برگهای دیگرخیزران کلیک کنیدومطالب آنهاراقضاوت کند

_درلینک سنگ وسبوچای بنوشیم وروزنامه برقی بخوانیم

http://sangosaboo.blogsky.com/

_درلینک کدو(تصنیف چهارضربی بخش دوم)راببینید

http://abzarekaremina.blogsky.com

_درلینک خورشید(عکسی)راببینید

http://kho-r-shid-blogsky.com

_درلینک ماهتاب(عکسی)راببینید

http://maahtab.blogsky.com

_درلینک فیروزه (همنشینیهای بی حاصل)رابخوانید

http://firooze.blogsky.com

_درلینک مینیمالنویسی(گاهی احساس میکنم)رابخوانید