درکشاکش خواب وبیداری

 

 

درکشاکش خواب وبیداری

آقای یگانه ازتعطیلات نوروزی برمیگشت،این چندروزه به اوخوش نگذشته بودوحالاکه درصندلی شماره ی بیست وچهاریک اتوبوس ِبرون شهری کزکرده بود،بارِغمی راروی قلب خودحس میکرد.میتوانست به بیابان نگاه کند،بی انتهائی بیابان اورابه خیالبازی میکشاند.این تنهاکاری بودکه آقای یگانه دوست داشت،هروقت فرصتی دست میداد،دل ازهمه کس وهمه چیزمیکند،درخودفرومیرفت ودرفضای بی انتهاوابری خیال سردرپی خودوحقیقت هستی مینهاد.درچنین حالتی احساس نوعی مستی به اودست میداد.هرگزحاضرنبودآزادی بی قیدوشرط دنیائی راکه برای خودمیساخت باچیزدیگری عوض کند.اخیرافیروزه به دنبال یک دوستی طولانی به اوپیشنهادازدواج داده بودواوکه درجواب صریح به اواحساس درماندگی کرده بوددپرسش اوراروی هوارهاکرده وباحرکات دست وچشم وسروبدن کاررابهانه کرده به اوفهمانده بودکه بعدادرین موردحرف خواهیم زد.وحالاقصدکرده بودآنچه رادرموردازدواج آرمانی حقیقت میدانست درخیال برای جواب به اوبپرورد:

...تنها درصراحت وآزادی قله های بیداری وهوشیاری،جداازباورهای خفه کننده ی یک جامعه ی سنتی میتوان گفت:"زناشوئی آرمانی آنست که برای بقای هیچ یک ازدوطرف ضروری نباشد.منظورم اینست که برای ارتباط واقعی بایک فردابتداباید باخودمربوط شد.اگرنتوانیم تنهائیمان رادرآغوش کشیم ازدیگری به عنوان سپری دربرابرانزوا سودبرده ایم واین عمل سخیف تنهاازیک سوداگررذل کهنه کارویک دلال محبت مشمئزکننده برمی آید.تنهازمانی که فردبتواندهمچون عقابی بی نیازازحضوردیگران درقله هازندگی کندودرآسمانهای آبی وآرام،ابری ونیمه ابری وطوفانی به پروازدرآیدتوانائی عشق ورزیدن خواهدیافت،تنهادرین صورت است که ارج یافتن دیگری دورازبخل وحسادت ورقابت برایش اهمیت پیدامیکند.پس اگرفردی نتوانداین آزادی راداشته باشدکه ازیک زناشوئی دست بکشد،آن زناشوئی حکم مجازات خواهدداشت.ولی دررنگ خاکستری نیلی گرگ ومیش سحرتومراانسان کتک خورده ومدهوشی درنظربگیر.انسانی که گیج است ونمیتواندروی پابایستد.این انسان مدهوش کتک خورده وبه زانودرآمده به دشواری میکوشدبرخیزد،برخیزد وخودش رادرآئینه ای که براثراصابت یک سنگ که به شدت برآن کوبیده شده وهزارتکه ساخته به جابیاورد.این انسان میخواهدبه چنین آئینه ای بنگرد،خودرابجویدوبه یادبیاوردوباورکند.

آقای یگانه ازافسردگی حاصل ازتحمل زخمهای روحی وزحمت های بی حاصل این چندروزتعطیل ازیکطرف وصدای آرام ویکنواخت موتورماشین وچشم اندازبیابان به خواب رفته بودوحالادربهت وابهام

وایهام مرزخواب وبیداری به سرمیبرد

 ...خواب میبینم دردشتی مه آلودازخواب بیدارشده ام،هواکم کم تاریک وروبه سردی میرود.میبینم که درچشم به هم زدنی ساکنان عریان یانیمه عریان وبیشماردشت به صورت توده ی بی شکلی درابرمتراکم وتیره ی افق ناپدیدمیشوند.درحالیکه بغضی راه گلویم راگرفته این سوی وآن سوی میدوم ونام آشنایان ودوستانم رافریادمیزنم.ولی دردشت ِخالی تنها انعکاس فریادهای خودم رامیشنوم.همین طورکه هراسان ولرزان ازسرمامیدوم ناگهان درمیابم دردل تاریکی آتش تمام عیاری باهیزم فراوان برپاکرده اند.نوروگرمای آتش مرابه طرف خودمیکشد.وقتی به کنارآتش میرسم میبینم،گرداگردآتش دوازده تخته سنگ بزرگ وسیاه وبلند چنان چیده اندکه گوئی سنگهادارندخودراگرم میکنندوجائی برای من نیست.اندوه غریبی به دلم چنگ میزندبه گریه می افتم.دانه های درشت اشک چون مرواریدهای درخشانی ازچشمانم فرومیریزند.به تدریج برتوده ی مرواریدزیرپاهایم افزوده میشودودرحالیکه مرادربرمیگیرندبا آوازی نجواوارترانه ی زیررا همسرائی میکنند:

عاقبت رهاشدیم

تمامی این سالهامحبوس بودیم

این مرد ِافسرده

این مردسردوخشک وعبوس وعبث

هرگزپیش ازین اجازه ی جاری شدن به مانداد

رهائی چه خوب است

بیست وچهارسال دربرکه ی راکدچشمانش گذراندیم

آخراوبه صرافت خانه تکانی چشمخانه هایش افتاد

آه پیش ازینهامیخواستیم بگریزیم

ولی راه گریزی نبود

تااینکه این آتش واین سنگهادراین دشت

دروازه ی زنگارگرفته ی چشم این مردراگشود

آه

چه رهائی خوبست

کاش همه ی اشکهاجاری شوند

این حق هراشکیست

که سدبلندبغضهای فروخورده رافروبریزدوجاری شود

هیچ چیزغم انگیزترازاسارت اشکهائی نیست

که درآرزوی فروریختن

پشت پلک انسانی

منتظرفروریختنند

ودیگرکاسه ی صبرشان لبریزشده است

***

روی برگهای دیگرخیزران کلیک کنیدومطالب آنهاراقضاوت کنید

 _درلینک کدو(رقص مینادلمیبره)راببینید

http://abzarekaremina.blogsky.com

_درلینک خورشید(عکسی)راببینید

http://kho-r-shid-blogsky.com

_درلینک ماهتاب(عکسی)راببینید

http://maahtab.blogsky.com

_درلینک فیروزه (سیاست)رابخوانید

http://firooze.blogsky.com

_درلینک مینیمالنویسی(چه کسی؟)رابخوانید

http://mi-ni-mal-nevisy.blogsly.com

_درلینک پشوتن(منظومه ی آرش کمانگیر)رابخوانید

http://pashootan.blogsky.com

درلینک گل ارغوان(بخش آخرآفتابه)رابخوانید

http://golarghavan.blogsky.com

_درلینک ازاوراق زرنگارکتابها(ازرستم التواریخ)بخوانید

http://az-oraghe-zarnegare-ketabha.blogsky.com

درلینک قطره محال اندیش(ابیاتی ازشعرا)رابخوانید

http://ghtremahalandish.blogsky.com

_درلینک رازکرشمه های رازقلم جولیلی عزیز(...)رابخوانید

http://razekereshmehayeraghseghalam.blogsky.com

_درلینک صورتگران(بامن به دیدارتابلوهای نفیس ونگوگ)بیائید

http://sooratgaran.blogsky.com

_درلینک دقیقه نود(با اخبارلحظه به لحظه‌ی وطن)آشناشوید

http://min30.blogsky.com

_سری هم به حیاط خلوت بزنید

http://parvane121.blogsky.com

_درلینک اهورا(نقاشی های سهراب سپهری)راببینید

http://a-hu-ra.blogsky.com/

_درلینک ازین روزهای خاکستری(عکسی ازروزهای خاکستری)راببینید

http://azinroozhaykhakestary.blogsky.com/

_درلینک زیرغزلی باصدای گرم علی موسوی گرمارودی بشنوید

  http://hafez.mastaneh.ir/ghazal/ghazal-4/ 

-درلینک زیر(سنگ صبورمحسن چاووشی)رابشنوید 

http://www.4shared.com/get/31424814/754ace3/Mohsen_Chavoshi_-Sange_Sabor-_.html