به کجای این شب تیره؟ |
به کجای این شب تیره؟ درمانده بودم،ازدست خودم،ازدست آنهابه ستوه آمده بودم.نه راه پس داشتم نه راه پیش نه مثل ِسنگ نوردیها،فتح قله هاوسلوکردن دیواره هاکه ِهمیشه میگذاشتم ومیگذشتم ازتمام ِخم وچمها،باطناب وبی طناب.این بارگیرکرده بودم زیریک شیب منفی.راه وتوان ِرهائی نبودومیدیدم که مرگ ازهمان راهی داردازپشت سرم می آیدکه باعشق طی کرده وباغرورآمده بودم اماحالاازخودم ازآنهاازدیگرانی که اصلا نمیدانستندبین من وآنهاچه گذشته؟چه میگذردوآخراین ورطه کجاست؟به تنگ آمده بودم داشتم شرمنده میشدم،وتوبه یادداری که روزی که اززیر ِبهمن نجات یافته بودم پرسیدی: آن زیر،زیراونهمه برف چه حالی داشتی؟"” گفتم: "داشتم میمردم" گفتی: " ازبی اکسیژنی؟" گفتم: "آنچه آدمی رامیکشدبی اکسیژنی وسرطان وسل نیست.آدم ازخجالت، ازشرمندگی میمرد.مگرنمیبینی آدمهابرای انتقام گرفتن ازهرکس که دشمنش میپندارند،دست به کارهائی میزنندکه شرمنده اش کنند.متلک گفتن مسخره کردن،زخم زبان،لاشاخ زدن،دشنام دادن ،کتک زدن،رسواوبدنام کردن، تحقیروشکنجه،تجاوز،تعرض وزندان کردن هیچکدام هدفی جزشرمنده کردن ندارند،مردم نادان وعمله های عذاب ِحکومتهای مستبدوزورگوودیکتاتوری های قانونی وغیرقانونی به تجربه آموخته اندکه باارتکاب ِرذیلانه ترین اعمال،منتقدین خویش راوادارندکه نزدخودشان ودیگران احساس شرم کنند،باتبعیض وشلاق واجبارودروغ وپسله کاری وادارش کنندازگوهروالای انسانی ازایستادگی وسربلندی وگردن افراختگی تهی شودوبشکند.هیچ درد ِشکنجه ای دهشنتاک ترازین نیست که با پستی ورذالت کسی رابی هرراه نجاتی زیر شیب منفی گیربیاوری ودرحالی که راه گریزوگزیری وامکان هیچگونه دفاعی ازخودنداردبه خِردش حمله کنی ووابداریش آنچه هائی رابگویدوبکندکه درحالت عادی حتی ازفکرکردن بدانهادچارتهوع میشده است.وادارش کنی شب راروزوروزراشب ببیند.اندوهباراست که بنابه درستی آنچه گفتم هزاران روانکاووروانشناس باتحصیلات بالادرخدمت کوتوله های سیاسی درجاجای دنیاآدمهای معترض رابه شیوه های علمی وامیدارندتازیربهمن سنگین شرمندگی بمیرند"یانمیرندولی مسخ شوند،باشرف بروندوبی شرف برگردند.گفتی:"درک اینها که میگوئی برایم عجیب هست ولی دشوارنیست ولی من شاگردمدرسه ی طبم به هرحال فکرمیکنم بی اکسیژنی وسل وسرطان آدمی رامیکشد"گفتم:"ظاهراحق باتوست ولی این نگاه سطحی به مسئله ایست که برای درکش باید باریک بین تربود.بی اکسیژنی وسل وسرطان آدمی را به روزی می اندازدودچارآنچنان شرمندگی ازخودمیکندکه که راه مرگ برای فرارسیدن هموارمیشود.نشنیده ای آدمی درچنین شرایطی یک شبه همه ی موهایش سفید شده باشد.وضع رقت باروبدن زخم وزیلی بسیارانی را دربستر ندیده ای اگرچنان وضعی آدم راازشرمندگی دچارمرگ نکندپس چه بکند.تازه برای همیشه یادت باشد:"شایدلازم نباشدانسان همه چیزرادرعمل آزموده باشدتاآنچه میگوید نزدیک به واقع باشد.خاصه درواقعه ی مرگ انسان نمیتواند آنچه میگویدمبتنی برتجربه باشد.امامن به یک حقیقت مهم درامر مرگ اطمینان دارم وآن اینست که انسان تابه زندگی پشت نکرده باشدمرگ براوچیره نمیشود.این که چه عواملی سبب میشوندشخص روی اززندگی برگرداندوپشت کندبه آن میتوانند بی نهایت باشندولی بدون تردیدهمه ی این عوامل به نوک تیز تیری منتهی میشوندکه شرمندگیست واین تیرچون رهاشده باشدبرقلب زندگی مینشیندوکارراتمام میکند.به هرحال این اتفاق باید بیفتدیعنی انسان به هردلیلی ازاجبارشرمندگی بایددست ردبه سینه زندگی بگذاردتامرگ مجال واردشدن یابد" گفتی: "پس راه رهائی ازمرگ غلبه برشرمندگیست؟" گفتم: "به هرحال مرگ سرنوشت محتوم آدمیست دیریازودفرامیرسدوهرکس رابه این استیصال میرساندکه بگوید"به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده ی خودرا؟!"ولی مرگ پیش ازخویش،شرمندگی را روانه میکندتاجای پای خودرامحکم کند.بنابراین پیروزی مرگ قطعیست ولی اگربه هنگام چشم بستن به روی زندگی برگ ِزرینی اززندگی ازعشقی تابناک وکاری سترک درچنته ی فرزانگیت داشته باشی وروی دست بلندکنی مرگ ومرگ آفرینان راشرمنده کرده وچون آنان ازشرم سربه زیرافکنندتوبا لبی به تبسم گشوده زندگی راترک خواهی کرد حالا ازشیب منفی محنت زای آنهارهاشده ام بی هیچ شرمی. جانداردقاه قاه به بخندم؟ میخندم،قاه قاه،میخندم قاه قاه قاه قاه میخندم ومیگویم" آی حرومزاده هاهنوزهم زنده ام"” قهقهه هایم درکوهستان پیچیده است میشنوید؟ قاه قاه قاه قااااااااه ه *** روی برگهای دیگرخیزران کلیک کنیدومطالب آنهاراقضاوت کنید _درلینک کدو(اندرباب رفتن مینابه راه خاتون)راببینید http://abzarekaremina.blogsky.com _درلینک خورشید(عکسی)راببینید _درلینک ماهتاب(عکسی)راببینید http//maahtab.blogsky.com _درلینک فیروزه (سرشک)رابخوانید _درلینک مینیمالنویسی(چنین نگاهی)رابخوانید http://mi-ni-mal-nevisy.blogsly.com _درلینک پشوتن(شعری ازخانلری بخوانید)رابخوانید درلینک گل ارغوان(بخش آخرآفتابه)رابخوانید http://golarghavan.blogsky.com _درلینک ازاوراق زرنگارکتابها(ازتاریخ ادبیان ذبیح الله صفا)بخوانید http://az-oraghe-zarnegare-ketabha.blogsky.com درلینک قطره محال اندیش(ابیاتی ازشعرا)رابخوانید http://ghtremahalandish.blogsky.com _درلینک رازکرشمه های رازقلم جولیلی عزیز(...)رابخوانید http://razekereshmehayeraghseghalam.blogsky.com _درلینک صورتگران(بامن به دیدارتابلوهای نفیس ونگوگ)راببینید http://sooratgaran.blogsky.com _درلینک دقیقه نود(با اخبارلحظه به لحظهی وطن)آشناشوید _سری هم به حیات خلوت بزنید _سری به زیرزمین بزنید _درلینک ازین روزهای خاکستری(روزی خاکستری)راببینید http://azinroozhaykhakestary.blogsky.com ـدرلینک اهورا(نقاشی های سهراب سپهری)راببینید |