مخفیگاههای روح

کنجکاوی وضرورت دست یابی به کنه و نهفت روح آدمها پیوسته یکی از دغدغه های اصلی هر انسان هوشمندی است که خواه ناخواه در مرز"من و تو"با دیگری درتعامل قرارمیگیرد.از یک سو نادانی وناتوانی در تشخیص و از دگر سو پیچیدگی هستی بشرمارا دردست یابی به شناخت افراددروادی حیرت وتعجب ناکام باقی میگذاردوگاه حتی ازپس سالها با رویت اعمال شگفت انگیزو ناگهانی ازکسی که به هیچ روی انتظار آن را از وی نداشته ایم هریک ازکوششهای ما رادر این میدان با سد غیر قابل عبوری مواجه میکند. اگر چه امروزه روانشناسی و سایردست آوردهای دنیای مدرن دراین عرصه گامهای امیدوارکننده ای برداشته ولی به علت عدم دسترسی همگان به آنها روش عامیانه این شناخت درحوزه ی زندگی آدمهای عادی تجاربی است که با مشاهدات روزمره از پس سالهای عمر به دست می آید. از آنجا که نتایج حاصل ازاین مشاهدات از ضعف بینش علمی در رنج است ولی به هر حال تنها راهی است که دسترسی به آن در بازارامکانات،امکان پذیر است وبه همین دلیل چه بسا بیشتردرمیادین آزادهنری به خصوص درادبیات یگانه جائی که بنا به باور پروست هر چیزی تحققش امکان پذیراست کاربرد پیدا کند که میتوان آن را به نوعی درشمول روانشناسی ادبی گنجاند. این یاداشت در پی آنست که بر اساس یاد گرفته های ادبی و مشاهدات وشنیده های خویش بیان داردکه چشم ودست وکپل محل تجلی ِتظاهراتی است که میتوان مهروعطوفت وکینه،غروروتعصب،خبث ِطینت وقاهت وفلاکت ونکبت،حقارت،بزرگ منشی ،شجاعت،جسارت، مکروریاودروغ ترس،سروری، حماقت، بلاهت، هوش، درایت، بخشندگی، خساست، پر خوری ، شهوت پرستی ، حسادت ،تنبلی خودخواهی ، وبسیاری چیز های دیگر را که هر یک به نحوی گوشه ی کوچکی از زوایای مخفی روح را باز میتابانداز زمره ی آنها دانست وتا بدانجا پیش رفت که دست وچشم وکپل را مخفیگاه روح قلمداد نمودبدون تردید چنانچه مدتی صرف مشاهده ی شکل وحالت هر یک ازین اعضا بشودمیتواند بیننده را به نتایج گرانسنگی برساند.شاید پذیرش چشم وتا حدودی دست برای بسیاری کسان به عنوان اعضائی که رموزی را در خود پنهان دارند چیزتازه ای نباشد ولی معرفی سومین مخفیگاه روح بی تردید میتواند توجیه گر ِنظر ِکپل بازانی باشد که اشتیاقی صبر سوز وسمج آنها را بر آن میدارد که چشم از این عضو شریف بر نگیرند.