روزهای جامانده ازخویشم
نیکو
بانوی بارانها(نیکو)که آدرس وبلاگش رابرایتان مینویسم بازبانی زنانه مادرانه شعرمینویسد،اندوه وشادی وامیدویاس راچون ملودی های ِخوش ِنغمه های موسیقی اصیل ایرانی به جان مینشاند
خرمن هارا
باددرو میکند
و جنگل را
مترسک هایی که
تن پوش بومی دارند
و نگاهشان به اندازه ای غریب
که دشنه شلیک می شود از ان
چه کسی آیا
به خانه می رساند
لحظه های کال مرا
تاگاهی
روزهای جا مانده ازخویشم را
به جشن افتاب بنشانم
به افتابگردان هایی که
کفه کفه مزرعه شده اند
بگویید
سالها
اززلال
گذشته
است
میگویم:
وقتی مترسکی درون ِکسی راخراب میکندناله های حاصل ازفروپاشی درونش راشب درکابوسهائی که میبیندمیشنود.واگرچه هستندکسانی که بعدازارتکاب شنیع ترین جنایتها خودرانادان وبی خبروحتی تقصیرکارنمیبینندولی کابوسها ادامه میابند.ازین رودرنظام جهان سرانجام لحظه های کال به عطررسیدگی معطرمیشوندروزهای به جامانده درجشن آفتاب میرقصندویاد ِهرزلالی کاروانهای خسته راسرانجام به رودی کشیده و سیراب میکند
سلام ...من موندم شما چند تا وبلاگ رو چطور اداره می کنید خدائیش سخته ولی به هر حال مطالبتون عالی ُپرمفهوم ولذت بخشه
موفق باشید...
بهار...
اینها که میبینی وبلاگای غیر تخصصی است وبلاگای تخصصی بیشترازیناست
باری من کم میخوابم کم میخورم وزنگیمو بین کار ورزش (بدنی وفکری)
تقسیمکردم
باادب واحترام