رنگین کمانی که دردل ِاین آسمان ِگرفته‌ی پرباران میجویم

Picasion.Com

برای دستهای کیهانیت که دوستشان دارم

نگاهم راازهمه میدزدم،کلاهم راروی پیشانیم میکشم،سرم رادریقه‌ی

بارانیم فرومیبرم وسواربراسب ِراهوارِخیال به جولانگاه ِقرق ِ ذهنم قدم میگذارم تاشاید به این وسیله بشودگورهای گذشته راچون دُمَل های چرکینی برشکافت تاصاحبان ِدردهای متراکم وزنده به گورِخونین کفن ازآنهاسربرآورند،که اگر"بازی"پاسخ ِوسوسه انگیزی به یک نیازعمیق وناشناخته‌ی درونی باشدبدون شک بعدازبازی بامرگ"خیال بازی"یکی ازجذاب ترین بازیهائیست که بشربدان روی می آوردتابا فراروعبورازواقعیت به رویاوازرویابه واقعیت زندگیهای دشوارِغیرقابل ِتحمل راتحمل پذیرترکند.آری درچنین مواقعی چاره ای باقی نمیماند جزاینکه سر،ازپی ِدل،راه به بیابانهای خیال بازکند.هنگامی که چیزمحبوب وخوش وزیبائی راازدست میدهیم ومیدانیم که هیچگاه دوباره اورابه دست نخواهیم آورد،دچارِحس ِاندوه واسف ورنج جانشکاری میشویم،بطوریکه تنهاراه ِرهائی ازآن حالت افسرده‌ی عبوس وعبث این است که گاهی هوائی بشویم وآن چیزِگرامی رادرذهن خودبازسازی کنیم.درین شرایط هنرمندان پیروزمندانه باخلق آثارهنری قدم به آستانه‌ی آرامش میگذارندولی برای بی هنرِمادرمرده ای چون من درین سفربی حاصل راهی باقی نمیماندجزاین که درعالم خیال رنگین کمان شادی رادردل آن روزبارانی آرزوکنم.

...درپی قهقهه‌ی ناگهانی تندروخدنگ بی امان آذرخش،باران ِ ابر ِگرانبار،مثل دم اسب برسطح براق آب چشمه می بارید،گوئی پنجه های باد،کلاف ِگیسوی ِلطیف ِابریشمی وپریشان خدابانوی باران رادرآب ِ زلال وبی منت چشمه میشست،باران ِبغض ِکهنه وفروخورده‌ی عالم ِدلگیرازیقه‌ی جرخورده‌ی پیراهن ِ ابری ِآسمان فرومیریخت ومن درتب ِانتظارِرنگین کمانی میسوختم که آرزو داشتم ازافق سربرکشدوبه جای سیل خانمان براندازنویدآرامش باشد...

***

روی برگهای دیگرخیزران کلیک کنیدومطالب آنهاراقضاوتکنید

_درلینک کدو(چشم پوشی ازکفش به خاطرمینا)رامیبینید

http://abzarekaremina.blogsky.com

_درلینک خورشید(عکسی )راببینید

http://khor-shid.blogsky.com

_درلینک ماهتاب(عکسی)راببنید

http://maahtab.blogsky.com

_درلینک فیروزه(سری که شوق ندارد...)رابخوانید

http://firooze.blogsky.com

_درلینک مینیمالنویسی(تنهاگناه )رابخوانید

http://mi-ni-mal-nevisy.blogsky.com