خیزران

آنکه گفت آری و آن که گفت نه

خیزران

آنکه گفت آری و آن که گفت نه

موسیقی باستانی ایرانیان

Picasion.Com 

 

موسیقی

همچون کاخ باشکوه هنرباستانی ایرانیان

سعدیاتاکی سخن درعلم موسیقی رود؟

گوش جان بایدکه معلومش کنداسراردل

اگرچه تاکیدبی ثمربرگذشته‌ی درخشان مصداق ضرب المثل

"گیرم پدرتوبودفاضل ازفضل پدرتوراچه حاصل"

راپیدامیکند،ولی هنگامیکه روح زخم خورده ووجدان جمعی آزاردیده ی

تبارایرانی خودراوامیکاوی تابه این سوال جواب بدهی که چراعلیرغم این همه رنج اسارت وتبعیض وستمی که براین سرزمین رفته مردمی میبینی عاشق وشاعرمسلک ونازک خیال وزیباوزیبائی دوست با طبعی لطیف وصلح جو؟به نظرمیرسدبرای حل چنین تناقضی خارخاراین وسوسه دردل بیفتدکه این ملت سرمایه گرانبهای کدام گوهررادرحافظه ی ناخودآگاه خوددارد؟ازآنجاکه یک ملت چپاول شده  منابع دقیق علمی برای کمک دراختیارمانمیگذارد چاره ای باقی نمیماندکه برای درک این مهم به انبان مکتوب باقی مانده ازسم ستوران

این سرزمین به زخایرفرهنگی اورجوع کنیم ونخستیسن وسرراست ترین منبع تحقیق راادبیات قراردهیم.اگرچه ادبیات ایران زمین مرجع پربرکتی است که وجوه گوناگون هستی انسان ایرانی ازدل آن قابل کشف است ولی ازآنجا که گفته اند:

"آنگاه که انسان ازسخن بازمیماندموسیقی آغازمیشود"

توجه صاحب این قلم براین متمرکزشدکه ببیندانسان ایرانی دردوردستهای تاریخش به چه نغمه هائی گوش دل میسپرده؟اگرچه آنچه درین جستجوی ناقص وکوتاه به دست آمده به ظاهراندک است ولی دردل ابرآلودتصوروخیال تصویرباشکوهی ازکاخی عظیم رابه یادمی آورد:

درعهدساسانی به گاه شاهنشاهی خسروپرویزموسیقیدان بلندمرتبه‌ی کارآزموده ای خطه ی فارس رابه قصدتیسفون ترک میکندتاخودرابه درباربرساند.بزرگ دربارخسروپرویز"سرکش "نامی بوده که چون ازهنربی مانندهنرمندباخبرمیشودازترس این که نکندوی جای اورادردرباربگیردازملاقاتنش باشاه جلوگیری میکند.موسیقی دان لباس سبزمیپوشدوسراپابه رنگ سبردرمی آرایدوبااستفاده ازغفلت نگهبان خود رابه باغ شاه میرساند وبالای درختی مینشیندوهنگامیکه شاه برای تفریح عازم باغ میشودوبامه رویان به شادخواری مینشیندوسرازباده ی ناب گرم میکنندموسیقی دان دونغمه مینوازدکه بانخستین همه گریه سرمیدهند وبا نغمه‌ی بعدی ازشادی به رقص درمی آیند.شاه صاحب نغمه رامیجویدوموسیقیدان را میابد.ازآن پس وی را"باربد"مینامدکه گویا

"بزرک دربار"معنی میدهد.

میگویندباربدسیصدوشصت وپنج آهنگ میسازدکه هرروزسال یکی ازآنهارادردربارساسانی مینواخته.ازآنهمه آهنگ حدودسی تای آنهاازچپاول چپاولگران بی فرهنگ باقی مانده تا بدست مارسیده که به آنها"سی لحن باربد"اتلاق میکنند.اگربه داستان زیبای "خسروشیرین"حکیم بلندمرتبه نظامی گنجوی رجوع کنیم "سی لحن" باربدرا به ترتیب زیرمیبینیم:

درآمدباربدچون بلبل مست       گرفته بربطی چون آب دردست
زصددستان که اورابوددرساز  گزیده کردسی لحن خوش آواز
زبی لحنی بدان سی لحن چون نوش  گهی دل دادی وگه بستدی هوش
به بربط چون سرزخمه درآورد   زرود خشک بانک تردر آورد
چوبادازگنج باد آورد راندی      زه بادی لبش گنجی فشاندی
چوگنج گاوراکردی نواسنج     برافشاندی زمین هم گاووهم گنج
زگنج سوخته چون ساختی راه   زگرمی سوختی صدگنج را آه
چو شادُروان مروارید گفتی      لبش گفتی که مرواریدسُفتی
چو تخت طاقدیسی سازکردی     بهشت ازطاقها درباز کردی
چو ناقوسی واورنگی زدی ساز  شدی اورنگ چون ناقوس ازآواز
چوقندازحقه کاوس دادی        شکرکالای اورا بوس دادی
چون لحن ماه برکوهان گشادی   زبانش ماه برکوهان نهادی
چوبرگفتی نوای مشک دانه    ختن گشتی زبوی مشک خانه
چوزد زآرایش خورشید راهی   درآرایش بدی خورشیدماهی
چوگفتی نیمروزمجلس افروز    خردبیخود بدی تانیمه روز
چوبانگ سبزدرسبزش شنیدی    زباغ زردسبزه بردمیدی
چوقفل رومی آوردی درآهنگ  گشادی قفل گنج ازروم واززنگ
چوبردستان سروستان گرشتی   صباسالی به سروستان نگشتی
 وگرسرو سهی را سازدادی   سهی سروش به خون خط بازدادی
چونوشین باده رادرپرده بستی    خمارباده نوشین راشکستی
چوکردی رامش جان راروانه    زرامش جان فداکردی زمانه
چودرپرده کشیدی نازنوروز   به نوروزی نشستی دولت آن روز
چوبرمشگویه کردی مشگ مالی  همه مشگوشدی پرمشک حالی
چونوکردی نوای مهرگانی      ببردی هوش خلق ازمهربانی
چو برمروای نیک انداختی فال   همه نیک آمدی مروای آن سال
چودرشب برگرفتی راه شبدیز    شدندی جمله آفاق شب خیز
چوبردستان شب فرخ کشیدی   ازآن فرخنده ترشب کس ندیدی
چویارش رای فرخ روزگشتی   زمانه فرخ وفیروزگشتی
چوکردی غنچه کبک دری تیز   ببردی غنچه کبک دلاویز
چوبرنخجیرگان تدبیر کردی    بسی چون زهره رانخجیرکردی
چوزخمه راندی ازکین سیاووش   پرازخون سیاووشان شدی گوش
چوکردی کین ایرج راسرآغاز   جهان راکین ایرج نوشدی باز
چوکردی باغ شیرین راشکربار درخت تلخ راشیرین شدی بار

درفرهنگ فرزانه ی بزرگ علی اکبرخان دهخدا"سی لحن باربد"بااندکی تغییرولی به صورت زیر موجود است:

(آرایش خورشید)(آرایش جهان)(آئین جمشید)(اورنگی)(باغ شیریت)(تخت تاقدیس)(حقه‌ی کاووس)(راه وروح)

(رامش جان)(سبزدرسبز)(سروستان)(سروسهی)(شادروان مروارید)

(شبدیز)(فرخ شب)(قفل رومی)(گنج بادآورد)(کنج کاووس)(گنج سوخته)

(کین ایرج)(کین سیاوش)(ماه برکوهان)(مشک ودانه)

(مروای نیک)(مشک مالی)(مهربانی)(ناقوسی)(نوبهاری)(نوشین باده)

(نیم روز)(نخجیرگانی)

به نظرمیرسدکه هریک ارین نواهابراساس موضوعی ساخته شده.درافسانه هاست که خسرو پرویزاسبی زیبائی داشته به سیاهی چون شب یلداوبسیاراورادوست داشته وقسم یادکرده بوده که هرکس خیرمرگ اورابیاوردکشته خواهدشدازقضاشبدیزمیمیردوبسیارانی را نگران میکندکه چگونه خبرمرگ شبدیزرابه شاه بایدرساند؟دست به دامان"باربد"میشوندواوترانه ی شبدیز را میسازد وبرای خسرو مینوازد ومیخواند.این ترانه چنان درشاه موثرواقع میشودکه میگوید:مگرشب دیزمرده؟وباربدمیگویدشاه اینگونه میفرمایدبنابراین هنرباربدبرعکس کنش سیاست بازان که مرگ آفرینندعده ای را ازمرگ میرهاند.

****

روی برگهای دیگرخیزران کلیک کنیدومطالب آنهاراقضاوتکنید

_درلینک کدو(روزهای خوش مینا)رامیبینید

http://abzarekaremina.blogsky.com

_درلینک خورشید(عکسی )راببینید

http://khor-shid.blogsky.com

_درلینک ماهتاب(عکسی)راببنید

http://maahtab.blogsky.com

_درلینک فیروزه(داستان آئینه ی هدایت یادت هست؟)رابخوانید

http://firooze.blogsky.com

_درلینک مینیمالنویسی(زندگی گناه دوزخ)رابخوانید

http://mi-ni-mal-nevisy.blogsky.com

_درلینک پشوتن(شعری ازفدریکوگارسیالورکا)رابخوانید

http://pashootan.blogsky.com

_درلینک گل ارغوان(آخرین بخش آفتابه)رابخوانید

http://golarghavan.blogsky.com

_درلینک ازاوراق زرنگارکتابها(بیگانه‌ی آلبرکامو)رابخوانید

http://az-oraghe-zarnegare-ketabha.blogsky.com

_درلینک قطره محال اندیش(ابیاتی ازشاعران)رابخوانید

http://ghtremahalandish.blogsky.com

_درلینک رازکرشمه های رقص قلم جولیلی(...)رابخوانید

http://razekereshmehayeraghseghalam.blogsky.com

_درلینک صورتگران(بامن به دیدارتابلوهای نفیس ونگوگ)بیائید

http://sooratgaran.blogsky.com

_درلینک دقیقه نود(لحظه به لحظه بااخباروطن)آشناشوید

http://min90.blogsky.com