یادی ازمحمودک ِقرشمال...
لبی به خنده گشائیم
هیچکدام ازنامهاتصادفی نیست!
اندرباب ِواقعهی مُشرف به فوت ِشیخ محمودک،شنگولعلیشاه ِقرشمال ِ مرحول وبیوگی ِمینای یالقوزآبادی وپیدائی شکوائیهی:"گفتی دوستت میدارم اما...قاعده دیگرشد"
یکی ازمریدان شیخ محمودک،شنگولعلیشاه ِیالقوزآبادی حکایت کندکه:" یک ماه قبل ازاینکه حضرتش روی درنقاب خاک کشدومریدان راداغ دارفرمایند،روزی نزدایشان به زانو نشسته بودم "که:
باتنگ دلی ازدرد ِنقصان ونزول قدرت ِرجولیت وهیمنهی با،وتنگناوهجمهی حاصل ازنارضایتی ذوجه های تاق وجفت اندرونی به سوگلی مینابه شدت دچارقبض شده،سخن می بفرمودندی وهمی بگریستی گریستنی آنسان که مرغ هواوسنگ بیابان رابه شیون واداشتی!
حضرت ِایشان راگفتم:"ای شیخ،خدای بزرگ دردراداده،درمانش رانیزعنایت فرموده.دربازارچه میرزابی دل ِمُفت چرِدلال جنب دعانویسی رمال ِزمانه اخوی زادهی گرامتان پائین ترازفال گیری آغاصغراهمشیرهی محترمه مکرمهی ملوسه،محکمهی حکیم شکیب ابن مظاهراست که نَفَس ِعیسائی داردومرده زنده،کرشنواوکوربیناگرداندگردانیدنی،الخلاصه بادوصدخواهش وتمناشیخ رانزدحکیم بِبُردمی،معاینات دقیقه که انجام پذیرفت
حکیم شکیب ابن مظاهر(راقم این سطور)باتبسم شیخ راگفت:
"بس که بدان ذکر(به فتح ذال وکاف)لامحاله تخته گازبرفتی لاجرم بیضه سوختگی عارض گردیده گردیدنی!"
شیخ چون الفاظ ِحکیم شکیب بشنیدندی،بدان دانش لایزال وحکمت لمیزلی!گوئی صدای قدمهای مَلِک الموت رادریک قدمی خودحس فرموده اند،رنگ ازرخسارمبارکشان پریدوچهارستون قامتشان به لرزه درآمده.چشمشان کلاپیسه رفته،کف به دهان آورده گوئی به سماع درآمده باشند.حکیم شکیب معجونی خوش بوی زیرمنخرین حضرتش بگرفت وچون آن وجودنازنین قدم مبارک ازدنیای بیهوشی به عرصهی هوشمندی نهادند،شیخ راحَب فراوان وشربت ومرهم وشیاف مرحمت فرمود.شیخ که دراثردیدارحکیم گشاده روئی وانبساط خاطری یافته بوددربرگشت
چشمکی به صبیهی ملایوفنای یهودی ویک حرف پرانی هم نصیب مینامنتظرالذکرالی یوم القیامه که سُرخ وپُرخ ازحمام بادوصدنازبرمیگشتندوبه استراق سمع درخم کوچه ایستاده بودندوبوی مست کننده خوششان کوچه رابهشت کرده بودعنایت فرمودند.
باری داروهاازبخت بدافاقه نکرد.دویُم بارشیخ مستعلیشاه رانزدحکیم بردم برداروهاوبویژه برتعدادواندازهی شیاف هابیفزودچون به اندازهی شیافهاکه هریک خیاری را اندازه بودمعترض گشتیمی به مصرف اصرارکردوآنها راچارهی کاربدانست.شوربختانه داروهااین بارهم اثرنکرد.سیُم باربه حکیم شدیم داروهای قوی تری دادوالبته شیافهائی که تابدان روزبه بزرگی ودرازی وکلفتی ندیده بودیمی وحکیم اضافه کرداین باراگردارواثرنکردوقصدآمدن کردیدنیم ذرع بند ِقند ازبازارابتیاع فرموده همراه بیاورید.فسوساکه داروهاکارسازنبودواستعمال آن شیافهای مردافکن بلائی به روزآن شیخ آورده بودکه به سختی قدم برمیداشت وگلی گلی (به فتح دوگاف) میکرد.باری بابند قندازجنس کتان به طبیب شدیم.حکیم شیخ رالخت فرموده به دقت یک سرِبندِِقندرابه کله ذکرِمبارک آن شیخ گرام ببست وسردیگرآنراازمیان دوپابگذرانیدوچنان به پشت بکشانیدبه نهیجی که کلهی ذکربه درِنشینِ ِمبارک ِشیخ بایستاد،آنگاه شیخ محمودک راگفت حاجت قضاکن!شیخ برآشفته گفت این عمل ِلغوچه باشد؟
حکیم گفت:
"این عمل لغونباشدبل آخرالدواباشدچه ذکری که بدان تدابیر
برنخیزدباید برآن حاجت قضا کردن"
چون شیخ شنگولعلیشاه یالقوزآبادی حاجت قضانتوانستی کردن.درجاچنان رعشه ای برچهارستون آن هیکل بی همتابیفتادی که من ازترس ازهوش به شدم چون به خودآمدم کلهی مبارک آن مرشدوالارا بردامن خویش بدیدمی که چانه انداخته بود.
***
_روی برگهای دیگرخیزران کلیک کرده آنهاراقضاوت کنید.
_درلینک کدو(سرزمینی که مینایالقوزآبادی می پسندد)راببینید
http://abzarekaremina.blogsky.com
_درلینک خورشید(عکسی)راببینید
_درلینک ماهتاب(عکسی)راببینید
_درلینک مینیمالنویسی (زوال وکمال)رابخوانید
http://mi-ni-mal-nevisy.blogsky.com
_درلینک پشوتن (شعری ازاخوان ثالث )بخوانید
درلینک گل ارغوان(آخرین بخش آفتابه)رابخوانید
http://golarghavan,blogsky.com
_درلینک ازاوراق زرنگارکتابها(سفرنامه ناصرالدین شاه 4)رابخوانید
http://az-oraghe-zarnegare-ketabha.blogsky.com
_درلینک قطره محال اندیش(ابیاتی ازشعرا)رابخوانید
http://ghtremahalandish.blogsky.com
_درلینک رازکرشمه های رقص قلم جولیلی عزیز(...)رابخوانید
http://razekereshmehayraghseghalam.blogsky.com
درلینک صورتگران(بامن به دیدارنفیس ترین تابلو های ونگوگ) بیائید
http://sooratgaran.blogsky.com
_درلینک دقیقه نود(بااخبارلحظه به لحظه ی وطن)آشنا شوید