خیزران

آنکه گفت آری و آن که گفت نه

خیزران

آنکه گفت آری و آن که گفت نه

زمزمه ی شوریده

http://kheyzaran.blogsky.com 

زمزمه‌ی شوریده

بلبل باچهچهه‌ی پُرشادی و طربش به هنگامه‌ی بهاروهمنشینی واُنسش باگل وزمزمه‌ی شورانگیزش درورطه‌ی هراس بارِمرگ ِگل به موسم خزان ازدیربازبه زندگی مردم راه یافته به مَثل درآمده تجلیل شده الهامبخش شاعران بوده،درادبیات منعکس شده،به قفس درآمده ودراسیری به صبوری شهره شده.
نوای بی‌همتای این مرغ عاشق جذبه ولطف خاصی دارد بسی شاعرانه ولطیف است.گوئی ازملال وحُزن ووجد ِپُرابهام درون آدمی حکایت میکند.گاه باناله‌ای موثرو وقاری پوشیده ازحُجب و حیااندرزصبرودلداری وعشق میدهد.نغمه‌هاوزمزمه‌های روحبخشش برای ابراز نهفته‌ترین احساسات پیچیده‌ی آدمی چون:عشق،محبت،عاطفه،ترحم وشورواشتیاق بسیارمناسب است.ترنُم‌هاطبیعی وغمگساری آن جان سوزوجانگدازاست.ازدیربازچهچهه‌ی دل انگیزونغمات موزونش درادبیات خاصه ادبیات مشرق زمین وبخصوص ادبیات فارسی مقام بلندی داشته.اززمان آریستوفان ادیب ِکمدی پرداز آتن که چهارصدوچهل وپنج سال قبل ازمیلادمیزیسته تاکنون بارهاکوشش شده تاتحلیل نغمه های آن به سیلابهای موزون به عمل آیدولی متاسفانه تاکنون توفیقی دراین کارصورت نپذیرفته.شایدبه این دلایل باشدکه اورا به صفات خوش آهنک،خوش ترانه،شیرین نفس،آتش زبان،رنگین نوا،شوخ زبان هنگامه طراز،شوریده،زندخوان وزندباف متصف کرده اند.
آوای بلبل نمونه‌ی کاملی است از احساسات و اخلاق و روحیه‌ی ملی اسلاف ما،گوئی نمادی است که روح عارفانه‌ی به اسارت تازی درآمده‌ی ِایرانی رابه خوبی مجسم میکندکه درگردو خاک ِسُم سُتوران و چکاچاک شمشیرِ بی‌خردان،ازحلقوم ِحقیقت خواهی ِبه خنجرِجهل سپرده،حق ِحیات طلب می‌کند.
به هر روی ارتباط بین بلبل وزبان پهلوی درادبیات ایران انعکاس چشم گیری داردتا آنجا که: 

فردوسی فرماید:
که داند که بلبل چه گوید همی

به زیرگل اندر،چه مویدهمی؟
نگه کن سحرگاه تا بشنوی

زبلبل سخن گفتن پهلو 

یخیام فرماید:
روزی است خوش وهوا نه سرد است و نه گرم

  اَبر،ازرخ گلزارهمی شوید گرد
بلبل به زبان پهلوی باگل زرد

 فریاد کند که می همی باید خَورد 

حافظ فرماید:
بلبل به شاخ سروبه گلبانگ پهلوی

میخوانددوش درس ِمقامات معنوی

کلیم فرماید:

چراننالدبلبل،که بی وفائی دهر:

امان ندادکه گل خنده راتمام کند

ناصرخسروفرماید:

دفتر پُرکن،زفعل نیک که یک چند

بلبله *کردی تهی به غلغل بلبل

سعدی فرماید:

دانی مراچه گفت آن بلبل سحری

توخودچه آدمیی کزعشق بی خبری؟

وبازحافظ فرماید:

بلبل ِبیدل توعمرخواه که آخر

باغ شودسبزوسرخ گل به درآید.

این نسبت هاازآن روی تصور یافته که نوحه، شیون،مویه،فغان وناله و زاری، سرود،نوا، آهنگ،بانگ ونغمه‌های خوش ودلنشین بلبل رابه شیوه‌ای می‌دانستندکه روحانیون زرتشتی کتاب زند رابه لفظ ولهجه وزبان پهلوی به هنگام دعا،نیایش،ذکروَ وِردو َنمازبه صورت پچپچه وصرفا ًبا تولیداصوات نامفهوم باجنبانیدن لب‌ها ازحفظ می‌خواندند.بازگویابه همین سبب مرغ خوش آوازی نظیر بلبل رازندباف لقب کرده اند.گذشته ازآهنگ دلنشین نغمه‌ی بلبل چه بسا ابهام و ایهام آن نیز دراین شباهت یابی موثربوده است .به هرروی شایداین همه ابهام وایهام استعاره وتوصیف وتمثیل وقرابت درطرز خواندن موجب شده است که کسانی خواندن پچپچه وارِکتاب زند به زبان پهلوی را"زمزمه ی شورید" بنامند.

***

_درلینک کدو"نانمه واشعاراتی رامیخوانیدکه غضنفریامحمودک قرشمال سابق برای میناروانه کرده

_درکینک فیروزه نامه را خواهید خواند

_درلینک خورشید شکوفه راخواهیددید

_درلینک ماهتاب غبارراخواهیددید

_درلینک دقیقه نودرای ستانی(2)راخواهیدخواند

_درلینک پشوتن ترانه های دلنشین شیوافرازمندراخواهید خواند

_درلینک ازاوراق زرنگارکتابها"امشب صادق هدایت خودرا میکشداثراستادمهستی شاهرخی"رامیخوانید

_درلینک قطره‌ی محال اتندیش ابیاتی ازشاعران راخواهید خواند

_درلینک رازکرشمه های رقص قلم جولیلی عزیز    خواهید خواند

_درلینک مینیمالنویسی استادوشاگردراخواهید خواند