خیزران

آنکه گفت آری و آن که گفت نه

خیزران

آنکه گفت آری و آن که گفت نه

بهاردرخم راه است

http://kheyzaran.blogsky.com 

بهاردرخم ِراه است

شنیده بودم که مهتاب پارچه‌ی کتانی بسوزاندویاقوت طاعون ووبابراندوزمردچشمان هیزوبی حیای افعی کورگرداندولی خودبه چشم خوددیده بودم که خورشیدجزآنکه تاریکی شبهاراغارت کند،کمردیوسفید،زشت وپلیدِزمستان بشکندوطومارحکمرانی ظالمانه‌ی سرمای آن رادرهم بپیچد،سرمائی که تامغزاستخوان نفوذمیکردوباخودرنج ونکبت وبدبختی وگرسنگی می آورد.ولی این امیدهمواره باقی میماندکه سرانجام سیاه ترین زمستانهابا نفس جادوئی وخوش بوی خدابانوی بهاربه زانودرمی آید.درچنین شرایطی باردیگرمردم سرافرازوطنم زمستان سیاه دیگری راباگردنهای افراخته پشت سرمیگذارندوبه پیش بازالهه‌ی نازبهارمیروند

ای خرم ازفروغ رُخت لاله زارعمر   بازآکه ریخت بی گل رویت بهارعمر

(حضرت حافظ)

درمَثل است که:"زمستان همیشه به آسمان نمی ماند."سرانجام زنی که خدا راگرد ِدرختِ فاضل جستجومیکردوچهره‌ی زشت وخلق وخوی ناپسندش باسماجت،حسرت ومهرومحبتی راکه دردل داشت پس زده بود،با دستان ِرنگ حناگرفته پنجره رامیگشودیکباره بوی ِخوش ِهوای بهاربه درون میریخت ونوربازی میکرد بامردمک ِچشمانی که عادت کرده بودبه تاریکی ِپرهرا س ِروزوشب ِزمستانی.آنگاه دشت،آغوش ِفراخِ زایش ورویش میگشودبه روی بارانهای بهاره،ولی همیشه بارانی که فرو میریزدازدردی پنهان دردل ِآسمان خبرمیدهدوهرناودانی خبرازغوغائی داردکه درفضای بیرون،باران به پا کرده،روزهای غم انگیزِ بارانی به نگرانی همگانی دامن میزندکه وحشت وهراس ِحاصل ازبامهایی که چکه میکنندنمونه‌ی کوچکی ازآن نگرا نی است،بس شنیده بودم که میگویند:"باران به برگ ِپاره می بارد"و"سنگ ِظلم نصیب پای لنگ میشود"و"نیشتر به پای درویشان میخلد"ولب ها میخشکدازهُرم ِخورشیدِ سوزان ِبیابانهاولی هرگزازسراب،کوزه‌ی تشنه وخشکیده  سیراب نمی شود."-به هرروی حالا دیگر از پس ِآن بارانها ازفراز ِآسمان ِفیروزه رنگ،خورشید ِبهارمیدرخشیدوپلکهاازنشئه‌ی نوربه هم می آمدتا آرام آرام روشنائیِ بهاری راکه درراه بودمزمزه کند وبدنهای خسته وسرمازده در حلاوت ِگرمای متبوع خورشید،کش میرفت وکمانه میکردومی آسود ورمق میگرفت ازعلفهای ِخوراکی که روئیده بودند به سینه ی دشت ِگشاده دست،ومگرنه اینکه آنچه برزمین میروید تاوا ن ِگرانقدرزمین است که به اشک ِگریه‌ی زلال وپربرکت آسمان پرداخته میشود؟

برگرفته ازداستانک منشوراشک ازهمین قلم

***

_درلینک کدوتردیدمینادرانتخاب همسررامیبینید

_درلینک ماهتاب بهاردرراه است را میبینید

_درلینک خورشیدکلاغ رامیبینید

_درلینک پشوتن به بهانی سروده‌ی دیگری ازمسیح را میخوانید

_درلینک رازکرشمه های رقص قلم جولیلی عزیزعقل وعشق رامیخوانید

_درلینک ازاوراق زرنگارکتابهادیوان معروف میرزاجعفرخاکشیرمعرفی میشود

_درلینک مینیمالنویسی رازمرداب را میخوانید

_درلینک دقیقه نود محسن نامجورا میخوانید

_درلینک فیروزه بخشایش رامیخوانید