مخفیگاههای روح!
لبی به خنده گشائیم!
مخفیگاههای روح،یک رسالهی دورهی دکتری است که دردانشگاه یالقوزآبادباموفقیت درخشانی ازآن دفاع شده ومهرتائیدخورده!
کشف ارتباط موضوعی رابه سطح ذائقهی هنری ودرک اجتماعی خوانندهی احتمالی وامینهیم وانهادنی!من درنوشتن راحتم چون هرموضوعی رامیتوانم مادهی خام ودست مایهی نوشتن کنم
"...انگل،موجود ِکرم طبع ِحقیرِنرم رفتاریست که با بی حیائی برحاشیهی زخم ِابرانسان مینشیندوباوقاحت ازچرک وخونابه تغذیه میکند..."
"نیچه"
یک ضرب المثل عامیانهی آلمانی میگوید:"اگریکبارفریبم دادی،ننگ برتو بادولی اگربرای باردوم مراگال دادی،ننگ برمن باد"
ولی به هرحال:
"من این حروف نوشتم چنانکه غیرندانست
توهم زروی کرامت چنان بخوان که تودانی
خیال تیغ توباماحدیث تشنه وآب است
اسیرخویش گرفتی،بکش!چنانکه تودانی"
"حافظ"
کنجکاوی وضرورت ِدست یابی به کُنه ونهفت ِروح آدمها پیوسته یکی ازدغدغه های اصلی ِهرانسان هوشمندی است که خواه ناخواه درمرزِ"من وتو"بایکدیگردرتعامل قرارمیگیرند.ازیک سونادانی وناتوانی درتشخیص وازدگرسوپیچیدگی ِهستی بشرمارادردست یابی به شناخت افراددروادی ِحیرت وتعجب ناکام باقی میگذاردوگاه حتی ازپس ِسالهاتجربه بارویت ِاعمال ِشگفت انگیزوناگهانی ازکسی مواجه میشویم که به هیچ روی انتظارآن راازوی نداشته ایم درین صورت هریک ازکوششهای مادراین میدان ِفراخناک باسَد ِغیرقابل عبوری مواجه می شود.اگرچه امروزه روانشناسی وروانکاوی وسایردست آوردهای دنیای مدرن دراین عرصه گامهای امیدوارکننده ای برداشته ولی به علت ِعدم دسترسی همگان به نتایج حاصل ازآنها،روش ِعامیانه این شناخت درحوزهی زندگی آدمهای عادی تجاربی است که بامشاهدات ِروزمره ازپس ِسالهای عمربه دست می آید.ازآنجاکه ثمرهی این مشاهدات دست کم به لحاظ اعتبارواهلیت ازضعف ِبینش ِعلمی دررنج است ولی به هرحال تنهاراهی است که دسترسی به آن دربازارکمبودامکانات،امکان پذیرمیشودوبه همین دلیل چه بسابیشتردرمیادین آزادهنری به خصوص درادبیات یگانه جائی که بنابه باورِ"پُروست":"هرچیزی تحققش امکان پذیراست" کاربردپیداکند،که میتوان آن رادراینصورت به نوعی درشمول ِروانشناسی ادبی گنجاند.این یاداشت درپی آنست که براساس ِیادگرفته های ادبی ومشاهدات وشنیده های خویش ویک ذوق سنجی وذائقه خوانی میدانی،بیان داردکه چشم ودست وکپل،محل تجلی ِتظاهراتی است که میتوان مهروعطوفت وکینه،غروروتعصب،خبث ِطینت وقاهت وفلاکت ونکبت،حقارت،بزرگ منشی ،شجاعت،جسارت، مکروریاودروغ ترس،سروری، حماقت، بلاهت،هوش، درایت،بخشندگی،خساست، پرخوری، شهوت پرستی، حسادت،تنبلی خودخواهی، وبسیاری چیزهای دیگرراکه هریک به نحوی گوشهی کوچکی اززوایای مخفی روح رابازمیتابانداززمرهی آنها دانست وتابدانجا پیش رفت که دست وچشم وکپل رامخفیگاه روح قلمدادنمودبدون تردیدچنانچه مدتی صرف مشاهدهی شکل وحالت ورنگ هریک ازین اعضا بشودمیتواندبیننده رابه نتایج گرانسنگی برساندآنهم رسانیدنی.شاید پذیرش چشم وتاحدودی دست برای بسیاری کسان به عنوان اعضائی که رموزی رادرخود پنهان دارند چیزتازه ای نباشدولی معرفی سومین مخفیگاه روح بی تردیدمیتواندتوجیه گر ِنظر ِکپل بازانی هم باشدکه اشتیاقی صبرسوزوسِمِج آنها رابرآن میداردکه چشم ازاین عضو ِشریف برنگیرند!به نظرنگارنده حال که بنا به ادعا قراراست دست وچشم وکپل به عنوان مخفیگاه روح زین پس درگشتگاه تغییرباورعامیانه ازپس مطالعات آکادمیک به نتایج علمی مدون به عنوان مطالبی دندانگیر،مادهی خام پژوهش قرارگیردبایداضافه کردکه این سه دریچه هریک به تنهائی قادرنددربیان شیوهی زندگی،تشخیص ِجنس وزشتی وزیبائی وحتی تخمین سن ِافرادمورداستفاده قرارگیرند.شایدبه این دلیل باشدکه دریالقوزآبادکه به شدت رابطهی دختران وپسران وزنان ومردان کنترل میشودروزیاشب خواستگاری،خواستگاری شونده بایدازپشت پرده البته بارعایت کامل حجاب این سه عضورادرمعرض نگاه خواستگاران قراردهدقراردادنی!این درحالیست که خواستگاری کنندگان خُبره ترین خُبرگان ِچشم ودست وکپل شناس ِفامیل راباخودبه خواستگاری میبرندوبه همین منظورهم درولایت یالقوزآبادعده ای نزدبی بی گوزک، پیرعجوزهی ولایت،حرفهی نان وآب دارِدست وچشم وکپل شناسی می آموزندآموختنی.البته باتوجه به پیچیدگی وبغرنجی ِهستی ِآدم دوپا،گاهی چنان اتفاق بیفدادستی که حتی بی بی گوزک که زخم هزاران تجربه زیرپالان پیری چاق کرده وگیس خویش دراین راه صعب پشمک بنموده بامشاهدهی آن سه عضوازپس ِپردهی اسرار،کسی(به فتح کاف)را"تازه روی تازه ترازبهار"تشخیص بدادستی ولی وی"عفریتی چفته پُشت وگرازدندان"ازحجلهی دامادنگون بخت سربرون برآوردستی سربرآوردنی!ناکامی حاصل ازچنین رُخدادهائی سبب گردیده که عنوان
"گفتی دوستت میدارم...ولی قاعده دیگرشد"
مطلع غزلهای عاشقانهی پرسوزوگدازیالقوزآبادقراربگیردقرارگرفتنی!البته این شق بدبینی (پسیمیستی)ماجرااست وگرنه شق خوش بینی(اُپتیمیستی)این شگردهوشمندانه هزاران زوج خوشبخت است که درولایت یالقوزآبادمیخورندومیخوابندوتخم وترکه پس می اندازندوشاه هم به خوشیشان نیست!
***
_درلینک کدو"پردهی اول مینا وغضنفر(محمودک قرشمال سابق)دریونجه زاروترانهی همچون عسل شیرین ِ(می ناقردارَه َمی نا)را میخوانید
_درلینک مینیمالنویسی"خشونت وبرادری"را میخوانید
_درلینک فیروزه"معنای شان وبرکت موجودبی آبروئی که آدمنامیده میشود"رامیخوانید
_درلینک ماهتاب"برای ستاره"رامی بینید
_درلینک خورشید"کباب"رامی بینید
_درلینک راز کرشمه های رقص قلم جولیلی نازنین"نوروتاریکی"رامیخوانید
_درلینک پشوتن "هدیه ای برای خنگول"را میخوانید
_درلینک ازاوراق زرنگارکتابها
"زیبائی درمتن ادبیات سیاه صادق هدایت"رامیخوانید
***_خبرقابل توجه:قرارداریم اندک اندک لینک وبلاگ دوستان رابه برک خاصی ازبرگهای وبلاگ خیزران که نام مشخصی هم داشته باشدمنتقل کنیم بعلاوه لینک های هم جهت بابرگهای دیگرخیزران رابه برگهای مربوطه منتقل میکنیم مثلا لینکهای مرتبط با عکاسی رابه لینک ماهتاب منتقل میکنیم