خیزران

آنکه گفت آری و آن که گفت نه

خیزران

آنکه گفت آری و آن که گفت نه

فتی شیسم

 

فتی شیسم

وسواس هاانواع متنوعی ازبیماریهای روحی روانی اندکه نه تنهادرعرصه های عمومی بلکه درخصوصی ترین حوزه‌ی زندگانی وحقوق فردی،آزادی آدمهاراسلب میکندوهستی فردرادردایره‌ی تنگ باورهای سِمِج وبیمار،بازنجیرهای نامرئی ِشک وتردیدبه بند میکشد،فراوانی آدمهای مبتلا به وسواس بخصوص درجوامع عقب مانده به حدی است که درآنهاروزی نیست که مابه نوعی ازمبتلایان به آنها روبرونشویم؛درستی این اظهارتاآنجا نفوذداردکه وسواس جزلاینفک زندگی وشخصیت افرادشده است.وسواس الزاماانجام ِپی گیر ِاعمال غیرضرورنیست بلکه میتوانددربرگیرنده‌ی انجام اعمال مفیدی باشدکه پافشاری واصراردرتکرارآنهاازحدمتعارف فراتررفته است.بدیهی است که هرروزه وسواسهاانرژی فراوانی ازمبتلایان ِجهانی خویش راهدرمیدهدواین اتلاف ِانرژی نتیجه‌ی شک وتردیدی است که درضمیرِفرددرموردانجام اعمال وسواسی صورت میگیردواین زمانیست که خوره‌ی وسواس برطبیعت آزادوبیکران انسان غلبه میکند.شک وشبهه درعبادات واحکام مذهبی خصوصادرطهارت ونجاسات نظربه اینکه به باورایشان آنچه هائیست که شیطان دردل ِانسان می افکندازبارزترین نوع وسواس است.یک نگرش ساده نشان میدهد که بیم وهراس وتردید ِحاصل ازابتلابه وسواس ازظاهرگذشته درروان آدمها چه آثارتخریبی وحشتناکی باقی میگذارد.کشف وریشه یابی ودرک واصلاح وسواس قبل ازاینکه به یک عادت ِکثیف ودل آزار ِهمیشگی تبدیل شودوظیفه‌ی تمام کسانیست که بشرراآزادمیخواهندچه آنهانیک میدانندکه برده داران ِبزرگ بااپیدمی کردن ِوسواس بهترمیتوانندبرگرده‌ی مبتلایان ِبه وسواس سوارشوند وزالووارخون ِآنهارابمکند.شکل ویژه ای ازوسواس رافتی شیسم می نامندکه درآن حفظ واحترام به اشیاجنبه‌ی تقدس پیدامیکند،بیماری انسانهای بدوی،چیزی شبیه بت پرستی،که چه دَماری ازپشت ِآدمها می کشد!مبتلایان ِبه فتی شیسم،اشیائی راکه به آنهادل سپرده اندچون تومورهای سرطانی ِدردناک پیوسته باخودازین سوبه آن سومیکشندودانایان شیادازاپیدمی شدن ِاین بیماری چه سودهاکه نمیبرند!به باورمن امانظربه اینکه دیوارهیچ زندانی مستحکم تروبلندترازدیوارباورهائی نیست که اغلب اشخاص خودراپشت آنهامحبوس میکنندبه نوعی"فتی شیسم ِباور"اعتقاددارد،یعنی مقدس کردن باورهای ارثی ومتحجری که نه تنها درستی آنها درهیچ لابوراتواری ثابت نشده بلکه به پای درختان کژوکوژ ِبی حاصل آنهاهرساله خون هزاران بی گناه ریخته شده است.بدیهی است که هرانسان تشنه‌ی آزادی بایدنه تنهاباترک ِوابستگی خویش ازاشیابلکه بادورریختن باورهائی که از ایدئولوژی های رنگارنگ وعوامفریب ریشه میگیرندخودراخلاص کرده به کوچه باغی قدم نهدکه اورابه دشت گشاده دست ومصفای آزادی میبرد.