خیزران

آنکه گفت آری و آن که گفت نه

خیزران

آنکه گفت آری و آن که گفت نه

اندرباب کامنت وکامنت گذاری

 

            

اندرباب کامنت وکامنت گذاری

برای اولین باروجودِمخاطب راازمادرم یادگرفتم که وقتی کاسه یابشقابی البته ازجنس چینی می خرید،باتلنگربه آن میزدوقتی ازاومیپرسیدم؟هی!چرااین کاررامی کنی؟می گفت به تومیگویدسالم است یاشکسته!ومن درتعجب که آیا مگرکاسه بشقاب هم حرف می زند!سالها گذشت که به تجربه آموختم که بله حتی اجسام ِبی جانی مثل کاسه بشقاب هم ازخودواکنش نشان میدهند.آیاازاین قضیه‌ی ساده نمی توان نتیجه گرفت که شان آدمهائی که باپدیده ای مواجه میشوندوکروکورولال باقی میمانندیاچون ابوالوبلاگ مجنونی هرامری راوسیله‌ی عقده گشائی روح پلیدخودمیکند ازکاسه بشقاب هم کمترنیست؟داستان گله‌ی غم انگیزصادق هدایت رابه یادمی آورم که بااندوه گفته بودهرچه می نویسم یانمی خوانندکه به درک!یامی خوانندونمی فهمندکه آنهم به درک!ولی آنهائی هم می خوانندوادعای فهمش رادارندخفقان می گیرند.البته آن بزرگوارکارش به امروزنکشیدکه ببیندابولوبلاگ مجنون چه لجنی به این صفحات   نورانی می پراکند.آدمی برکه‌ی کوچکی است که براساس صیانت ذات برای اینکه نخشکدمی کوشدازباریکترین راه وبی راه خودرابه دریای لایزال مردم برساند.لازم نیست ازثروت بیکرانی برخورداربودتااینکه نسبت بهم بی تفاوت نباشیم وهمدیگرراببینیم ونسبت به نیک وبدیکدیگرازخودواکنش نشان دهیم شکوه وجلال دریاهم ازدست دردست نهادن همین خُردک چشمه هاورودهاوبرکه هاحاصل می شودکه اگربه هم نپیوندندجای دریاراکویرخشک وسوزانی خواهدگرفت که بی شباهت به جهنم نیست.اگردروبلاگنویسی ووبلگ خوانی ضرورت کامنت گذاری را نه به شیوه‌ی ادعائی ابوالوبلاگ مجنون که با باورهای قرون وسطائی پشت کامپیوترمینشندوکاری جززرزنی  نداردبل بطریق یک انسان متمدن پذیرفته باشیم بایدبه چگونگی کامنت گذاری پرداخت.خوانش یک متن فرق نمی کند(نظم یانثر)مثل تعبیرِرویاست وبلاگنویسی یک کارذوقی وگاه هم هدف دارمدرن است نمی توان به شیوه‌ی هردمبیل عهدحجری به آن پرداخت هدف کامنت تنهاخوش آمدن یابدآمدن ردیاقبول آرانیست اینهاکف اظهارات بشری است اظهاروجوداست که کارهرجوانک تازه موبه زنخدان روئیده ودخترک معصوم دردبیرستان راهنمائی مانده ای است.کامنت گذاری بایدنمودونمادقدرت ِایجادارتباط بامتن باشدکه چون صندوقچه‌ی گنج دربسته ای بدست آمده نباید برای گشودن آن مجنون وار به تبروداس وتیشه وددواربه چنگ ودندان متوصل شدممکن است جواهرگرانبها وظریفی درآن باشدبایددرِآن راباسرانگشت بردباری ودانش ِرمزخوانی بازکردالبته که این کارساده نیست ولی اگر آموخته شودبسیارلذت بخش است واین زمانی امکان پذیراست که توانسته باشی باهمه یا لااقل وجهی ازوجوه آن ارتباط برقرارکنی.درآن صورت میتوانی درهمسوئی بانگاه نویسنده‌ی متن قراربگیری وبرای لحظه ای جهان راازچشمان اوببینی ولذت اینکاردراین است که توجهان رابه گونه ای متفاوت میبینی حال میتوانی آن راازدریچه‌ی چشم خودنگاه کنی به این کارمیگویندبازسازی متن البته این کارِمجنونان نیست کارچون من یا دوستان خوب منست که همگی چشممان از بی خوابی های شب های یادگیری میسوزد.باری اگرنتوانیم ارتباط برقرارکنیم این ناتوانی ماست بایدبرویم درافق های دیگری همپروازانی درحدخودبیابیم واین سرسوزنی ازارزش مانمی کاهدباعث ِبسی تاسف است اگراین باورمدرن رانداشته باشیم وبخواهیم ابوالوبلاگ وارباسنگ انداختن به قصرشیشه ای کسی لمپن واروعربده کشان قداره بکشیم وبی هیچ بضاعتی برای خودارزش دست وپاکنیم.هرکس دانش وپس زمینه‌‌ی قوی تری داشته باشدمی تواندباوجوه بیشتری ازمتن ارتباط برقرارکند.روشن است که دست اندرکاران زبان وآبرودارن عرصه‌ی قلم تراوشات هرمغزسیفلیسی وسیاه مشق هرجوجه مدرسه ای کودن وابلهی راکه پارازیت وارخودرابه پیکرادب وادبیات چسبانده متن تلقی نمیکنندهمچنانیکه خراش حاصل ازشاخ ورد ِسُم حاصل ازجهل وعقب ماندگی ذهنی آنهاراکامنت به حساب نمی آورند.به باوربرخی بنابه گفت آوردی ازسهراب که گفته است:"نگذاریم مگس ازسرانگشت طبیعت بپرد"چون مگس وسگ وگربه وشغال والاغ هم برای زندگی ضروری است پس وجودچنین افرادی هم بایدتحمل شودخوب حرفی نیست!مشروط براین که هریک ازاین جانوران وعرضه داران عرصه ‌ی بی آبروئی درصف همجنسان خودقراربگیرندکه گفته اند:

ای مگس عرصه‌ی سیمرغ نه جولانگه توست

عرض خودمی بری وزحمت ما می داری