گپی باکافکا
"این گفتمگفت بابرداشتی ازمیراث ِفرهنگی ادبی کافکاتنظیم شده"
ازازل پرتوحُسنت زتجلی دم زد
عشق پیداشدوآتش به همه عالم زد
(حافظ)
_آقای کافکاازعشق بگوئید؟
_مگرفکرمیکنیدعشق چیست؟ساده است،هرچیزی که به زندگی مابه فرازونشیب زندگی ماوسعت ببخشدوآنهارا تشدیدکندعشق است.
_ببخشیدآقای کافکا درلحظهی عشق چه پیش می آید؟
_درلحظهی عشق انسان نه تنهادرقبال خودبلکه درقبال انسانی دیگرمسئولیت می پذیرد.
_این مسئولیت برای عاشق چه به بارمی آورد؟
_خوب این احساس مسئولیت، قدرت ِقضاوت ِعاشق راتانازلترین حدکاهش می دهد.
_آقای کافکا ثمرهی کاهش قدرت قضاوت عاشق چیست؟
_عشق راقادرمی سازدتابتواندآنچنان زخم های کاری به تندیس روح عاشق واردکندکه هیچگاه ترمیم پذیرنباشد.
_براستی آقای کافکاازعشق گریزی هم هست؟
_گریزهست،گزیرنیست.
_حاصل گریزیاگزیرچیست؟مگرفرق هم میکنند؟
_بگریزی رهایت نمیکند!بپذیری جانت میستاند!