خیزران

آنکه گفت آری و آن که گفت نه

خیزران

آنکه گفت آری و آن که گفت نه

درزگیری

 

 

 

 

درزگیری

بنظرمیرسدکه تادنیادنیاست بدبختی های حاصل ازدشواریهای روابط انسانی موضوعی باشدکه آدمیان بدون دغدغه ی آنها نتوانند زندگی را به سر ببرند.ازدیر باز تحمیلات دراشکال گوناگون همراه ترس ازمجازات وگناه انسان رابازنجیرهای گران به پس پشت وجودخودکشانده وازاین طریق نه تنها به ظاهرراه به بروزامیال،اشتیاقات وامیال اوبسته بلکه اوراواداشته علیرغم نیازهای واقعی درتاتربی دروپیکرهستی به ایفای نقش هائی بپردازکه از انها متنفربوده است اگرچه شایدضرورت همزیستی مسالمت آمیزبتواند بخش قانون مندی ازاین وضعیت را موجه کندوبنابه باوراستوارت میل بپذیریم که درهمه حال آزادی ِمشت ِتوآنجا به پایان میرسدکه بینی من شروع میشودواینگونه نتیجه بگیریم که طبق قراردادهای اجتماعی خواه ناخواه صرفنظرازطبیعت بشری عواملی مانع برآورده شدن تمامی خواسته های آدمی میگرددودرسایه ی آموزش درست واجرای قوانین رهائی بخش به افرادمی آموزند:برای اینکه بتوانی ازمواهبی که زندگی جمعی برایت فراهم میکند استفاده کنی باید بخشی از خواسته هایت راکه موجب اخلال درنظم عمومی میشودهزینه کنی.به هرحال پذیرش درستی وعمومی شدن سودوزیان حاصل ازچنین قراردادهائی راه به بسیاری ازگله ها میبنددوآنهارا قابل تحمل میکندولی عدم درستی وحقنه کردن قراردادهای اجتماعی تحت لوای قانون که منجربه ایجادامکانات زیستی بهتر برای عده ای اندک علیه اکثریت یا اکثریتی علیه اقلیت میشود وضعیت نگران کننده ای بوجودمی آوردکه براساس آن به علت نبود حساب وکتاب،آزادی وحاکمیت زوردرسایه ی چماق، آدمیان به ناچار به پستوی درون خویش میخزند وآنچه را که بطورطبیعی حق انجامش را دارندولی به نحوی از آنها منع شده اند درآنجابه انجام میرسانندولی ضایعه ی حاصل از چنین زیستی به قدری فاجعه باراست که فردمبتلا بعلت درهم ریختگی بهداشت روانی وانضباط روحی روزانه مقدارزیادی ازانرژی خویش را بدون علت هدرمیدهدزیراازسوئی میکوشدخواسته های خویش را پنهان کند وازدگرسودرجمع به دروغ وریا ومکرمتوسل میشودتا اورا باور کنندتداوم چنین وضعی اورا به بیمارروانی ِمبتلابه دوگانگی شخصیت تبدیل میکندکه تاسطح یک جانوردچارسقوط اخلاقی میشود.درنظربگیریدکه دروغگوی بیچاره برای تطبیق خویش باشرایط صعبی که نمی پسنددچقدررنج میکشدتادروغ بسازدوچقدررنج میبردکه دروغش فاش نگردد.عجیب است که درچنین شرایطی شوربختانه همه ی موجودات پست ِبد سرشت وتفاله هاو ته مانده  های فرصت طلب مجال میابندتا درسایه ی زدوبند وچاچول بازی مدارج ترقی رایکی پس ازدیگری طی کنندوبه ریش مستعدین وزحمتکشان وارزشمندان فرزانگان وفرهیختگان بخندنددرچنین وضعیت اجباری آدمیان برای ادامه ی حیات مجبورندپیوسته ازخوددرزبگیرند،اسم موردعلاقه ی خودراروی فرزندانشان نگذارند مطابق میل خود لباس نپوشند، آنچه را مفید میدانند نبینندنگویند نبویند نخورند ننویسند نخوانندودر نتیجه ی این درزگیری هاازجسم وروح وروان خودموجودحقیرِچروک خورده ی مفلوکی بسازندکه به هرجانوری شباهت داشته باشدبجز انسان.باری درزگیری ازخود،بهائی است که درزگیراجبارا میپردازد تا ابلهانه وفلاکت بارزندگی کند.